جملات و متن های خواندنی و جالب فیس بوکی
اس ام اس های خنده دار
http://www.niceha.ir/
ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود.
همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر.
ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟
آن مرد گفت : نه ...
ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم!
جملات بیشتر در ادامه
یك روز ملا دست بچه ای را گرفت و به دكان سلمانی برد. به سلمانی گفت: من عجله دارم، اول سر مرا
بتراش ، بعد هم موهای بچه را بزن. سلمانی سر او را تراشید. ملا كلاهش را بر سر گذاشت و گفت: تا
موهای بچه را اصلاح كنی برمی گردم. سلمانی سر بچه را هم اصلاح كرد ولی خبری از آمدن ملا نشد. به
بچه گفت: چرا پدرت نمی آید؟ بچه جواب داد: او پدرم نبود. سلمانی گفت: پس كی بود؟ گفت:مردی بود كه
دركوچه به من گفت بیا دونفری برویم مجانی اصلاح كنیم
.........
ﺷﻮﻫﺮ : ﺧﺎﻧﻮﻡ ! ﻏﺬﺍ ﺁﻣﺎﺩﺱ ؟
ﻫﻤﺴﺮ : ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯽ !
ﺷﻮﻫﺮ : ﭘﺲ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ !
ﻫﻤﺴﺮ : ﻟﻄﻔﺎ ﻓﻘﻂ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ !
ﺷﻮﻫﺮ : ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍ ۵ ﺩﻗﯿﻖ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﻣﺎﺩﺱ ؟!
ﻫﻤﺴﺮ : ﻧﻪ! ﻣﻦ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! |:
.........
منطق ریاضى:
هر مساله اى كه دیدى آسون داره حل میشه، بدون راه حلت اشتباهه :|
........
آقا تو اتوبوس یه دختره اومد بالا قیافش خیلی شبیه سلن دیون بود ،
بعد من اولش خجالت کشیدم و گفتم بی ادبیه که بهش بگم ،
اما خلاصه نتونستم جلوی خودمو نگه دارم و بی هوا گفتم :
خانم شما خیلی شبیه سلن دیون هستی
یهو یه مرده که کنارم بود هم گفت :
راست میگه خانم ، منم میخواستم بگم...
بعد یه نفر دیگه هم حرف منو تائید کرد ، بعد یکی دیگه ،
بعد همینطوری دیگه کل اتوبوس حرف منو تائید کردن ،
دختره هم لپاش از خجالت سرخ شده بود.
من بهش گفتم :
خانم خواهش میکنم یه دهن واسمون بخون
همون مرده که کنارم بود گفت :
راست میگه خانم منم میخواستم همینو بگم ...
بعد یه نفر دیگه هم حرف منو تائید کرد ، بعد یکی دیگه ،
بعد همینطوری دیگه کل اتوبوس حرف منو تائید کردن ،
دختره با خجالت قبول کرد و شروع کرد به خوندن :
Everynight in my dreams , I see you I feeeeeeeeeeeel you...
که یهو اتوبوس با یه کوه یخی برخورد کرد و غرق شد...........!